نگرانی: مامان تند تند حرف می زنه وامان نمی ده که من حرف بزنم مامان از کثیفی پله های ساختمان شکایت می کنه از گرمای هوا از شلوغی خیابان ها واز قیمت میوه ها مامان تند تند حرف می زنه وامان نمی ده که من حرف بزنم مامان از دوستان من خوشش نمی یاد وقتی که من با دوستام حرف می زنم مامان تنش می لرزه مامان تند تند حرف می زنه وامان نمی ده که من حرف بزنم مامان نگران منه خیلی نگران منه می ترسه یه وقت گول بخورم مامان از چت کردن وسیم ده متری اینترنت بدش می یاد مامان از کامپیوتر متنفره مامان تند تند حرف می زنه وامان نمی ده که من حرف بزنم مامان نگران مدرسه ی منه نگران سرویس مدرسم کلاسای فوق برنامم مامان خیلی نگران منه اون نگران برادرا و خواهرامم هست او نگران قبول شدنش دانشگاه رفتنش مامان نگران بابامم هست مامان تند تند حرف می زنه و امان نمی ده که من حرف بزنم من نگرانم نگران مامان نگران دستای خستش پاهاش صداش نگرانی هاش و من نگرانم . نیایش: خدایا شب به شب جانمازم رابا عطر یادت معطر می کنم عاشقانه با تو رازو نیاز کردن چه عالمی دارد باز باران قطره های زلالش رابر شکوفه های بهاری می ریزد به شبنم های نشسته بر گلها می اندیشم که عشق رابه من هدیه می کنند ابرهای بهاری گه گاه زمین را با ایه های خیسشان متبرک می سازند پروانه با قلب کوچکش از همه عاشق تر است آیا پرستو ها می توانند دست نوشته های عشق را بخوانند من بر این باورم پروانه آنقدردر نور تابان شمع نغمه ی دلدادگی سر می دهد تا سراپا آتش شود وبسوزد راستی کدام آهنگساز تا کنون توانسته برای آواز مرغان عاشق اهنگ بسازد؟ درگذشته معنای عشق در نظرم جز دوستی با پرنده ی مهاجر غمگین نبود از آن زمان که که معنای عشق را در زیر باران یافتم دانستم که تنها ترینم دیگر نمی دانم کتاب عاشقی را چه وقت ورق خواهم زد وبیت های تازه را زمزمه خواهم کرد خداوندا درخانه ی قلبم سجاده ای به وسعت آسمان پهن خواهم کرد کنار باغچه ی قلبم باگلهای نرگس از تو سخن خواهم گفت وملائک را برای اقامه ی دوستی به باغ مهر ومحبت دعوت می کنم تا در شادی من شریک باشند.
